جدول جو
جدول جو

معنی کتاب ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

کتاب ساختن
تالیف کردن تصنیف کردن: (واجب دیدم این کتاب بنا شریف او ساختن) (راحه الصدور)
تصویری از کتاب ساختن
تصویر کتاب ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از رواج و رونق انداختن (کالا بازار)، یا کساد ساختن نرخ. کم کردن نرخ: (بیا بیا که بیاد تو مردم چشمم کساد ساخته نرخ متاع مرجانرا)، (واله هروی)
فرهنگ لغت هوشیار
کم کردن درازی چیزی: زبان خامه را کوتاه سازم از سر نامه که در عرض شکایاتم حکایت گشت طولانی، مختصر کردن، قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
Bubble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
пускать пузыри
دیکشنری فارسی به روسی
пускати бульбашки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
बुलबुला बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
বুদ্বুদ তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
مقدمات کار را فراهم کردن آماده شدن: (حال وی بگفت و آنگاه باز نمود که اختیار ما بر تو میافتد. باز گرد و کار بساز (بیهقی)، حاجت کسی را بر آوردن کار او را انجام دادن: در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودا زده را کار بساز) (حافظ)، کشتن بقتل رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
((تَ))
چاره نمودن، تهیه دیدن
فرهنگ فارسی معین